پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

فکر می کنم همزمان با ولادت امام رضا(ع), امام مهربانمان بود که این تابلوهای سرخابی خوشگل در گُله گُله جای شهر سبز شدند و هنوز هم هستند اما این بار با رنگ مشکی و با عنوان "امام مهربونم تسلیت"

همین طوری دلم خواست شما هم در جریان باشید! :)

توضیحات بیشتر:

1.کلیک کنید

2.کمپین ممهنون که مهربونی.

3.اثرات مهربانی

  • چکاوک :)

یک وقت‌هایی هست که همه چیز روبه راه است، خورشید وسط آسمان می‌تابد، هوای پاییزی نه چندان سرد است و راه افتاده‌ای رفته‌ای مغازه‌ی مردانه فروشی که برای داداش کوچیکه که حالا خیلی هم کوچیک نیست بلوز بخری، همین طور یک لنگه پا ایستاده‌ای که آقای فروشنده صحبتش با مخاطب آن طرف خط تمام شود و بیاید و بلوز بنفشه را نشانت بدهد ولی او همچنان نشسته است. تو همچنان یک لنگه پا ایستاده‌ای ایستاده‌‌ای ....ایستاده‌ای.... و حالا او همچنان که با مخاطب آن طرف خط صحبت می‌کند بلوز بنفشه و قرمزه و آبیه را برایت باز می‌کند و بعد وقتی می‌بیند همچنان قصد داری کل قفسه‌اش را دانه دانه ببینی به مخاطب آن طرف خط می‌گوید«مشتری دارم...به خدا» و بعد قبل از اینکه خداحافظی کند می‌گوید«دارم....خیلی»

و تنها یک زن می‌تواند ارزش این جمله‌ی ناقص و پس و پیش را بفهمد.

  • چکاوک :)

دل‌آرام جانم!

می‌ترسم، از زن‌های حامله، از نوزادی که توی شکمشان وول می‌خورد. نه از خودِ آن موجود کوچولو؛ که از اسمش می‌ترسم، اینکه نکند کسی زودتر از تو دل‌آرام فامیل باشد!

و همین طور تو مهدی‌یارم ...

برسد به دست دل‌آرام و مهدی‌یار

                                                                                              :)*

  • چکاوک :)