پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

۵ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

فردا صبح دوباره خورشید طلوع خواهد کرد، روزنامه فروش دکه اش را باز می کند، راننده تاکسی ها به موتور ماشینشان که پیرشان را در آورده فحش خواهند داد، عکاس ها دنبال سوژه های جدید می روند، نقاش ها دوباره رنگ و قلمو می خرند،پتوس ها آب میخواهند، بچه ها به دنیا می آیند، زن و شوهرها دعوا می کنند، کلاغ ها لانه می سازند، و زندگی به طرز بی رحمانه ای به حیات خود ادامه می دهد.

  • ۲۸ دی ۹۵
  • چکاوک :)

جنازه نباید روی زمین بماند. بوی گندش همه جا را می گیرد. حالا فرقی نمی کند نعش آدمیزاد باشد یا خاطره ها،اتفاقات،رابطه ها و... باید بلند شوم این جنازه را گوشه ای چالش کنم.

  • چکاوک :)

اینکه یک سری مردها خیاط شدند، یک سری آشپز شدند، یک سری قناد شدند، یک سری ظرف شور رستوران ها و جاروکش هتل ها و رختشور بیمارستان ها شدند حس خوبی ندارد؛ این ها همان مردانی هستند که کشف کردند زن ها چطور غم های خود را لابه لای کوک ها و آشغال ها و پودرهای لباسشویی و پیازهای خردشده قایم می کنند. این مردهای غمگینِ به ظاهر خوشحال.

  • چکاوک :)

از دست دادن را به بچه های خود بیاموزید، از همان زمان که کوچک هستند، فکر نکنید آخی گناه داره، طفلی، زودِ. نه. این آموزش از اوجب واجبات است. اینکه وسط خیابان بسته ی پفک از دستش می افتد و هیچ کدام از پفک ها محض رضای خدا هم که شده داخل بسته نمی مانند؛ یا اینکه بستنی قیفی رنگ رنگی اش از دستش می افتد و پخش زمین می شود و عربده اش به خدا می رسد بلافاصله به اولین مغازه که رسیدید یکی بهترش را برایش نخرید؛ اجازه بدهید چند روزی بگذرد، حداقل چند ساعت بگذرد. اینکه نق نق های چند ساعته و چند روزه اش را تحمل کنید بهتر از این است که فردا روز زمانی که بزرگ شد با از دادن چیزهای بزرگتری که دیگر آن موقع در توان شما نیست که برایش فراهم کنید- نه صرفا از لحاظ مالی- بشیند و غصه بخورد و شما هی نگاهش کنید و شبیه آن روزِ افتادن بستنی قیفی روی زمین هی آب شوید و چکه کنید.

عادتشان بدهید اسباب بازی های خراب شده ی خودشان را دوست بدارند، با همه ی نقصی که دارد. عروسکی که چشمش کور شده، خرسی که دستش کنده شده، پازلی که تکه هایش گم شده می توانند دوست داشتنی باشند اگر شما بخواهید و سریع ایش و پیف نکنید و راهی سطل آشغالشان نکنید. یادشان بدهید اسباب بازی های خراب شده شان را درست کنند، وصله پینه کنند، کاربردش را عوض کنند. تحمل یک شی معیوب گوشه خانه بهتر از این است که بعدها زمانی که دلبندتان به مشکلی خورد بخواهد از دم قید همه چیز را بزند. از دانشگاه انصراف بدهد. طلاق بگیرد. خودکشی کند. کنار آمدن با شرایط گوناگون آموزشی یک شبه نیست.

هرروزِ هرروز غذاهای باب طبعشان را نپزید. ماهی دوست ندارند که نداشته باشند! اشکنه هم همین طور! قرار نیست همیشه همه چیز بر وفق مراد باشد. روزی هست روزی نیست، روزی خوش است روزی ناخوشِ ناخوشِ ناخوش. ذره ذره چشیدن ناخوشی بهتر است از اینکه یکهو با کوه مشکلاتی که حالا نمی داند چطور باید ازش عبور کرد مواجه شوند.

دلسوزی های بیجای مادرانه و پدرانه کار را خراب می کند. خراب.

  • چکاوک :)

خدایا!

این منم،یک زن؛همانی که پیامبرت فرمود ریحانه است، توان کار سنگین ندارد.

بارِسنگین روی دوشم را چه کسی جز تو می تواند بردارد؟

*مهدی فخرآبادی

  • چکاوک :)