پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

نیمه شب اتفاق افتاد

و عشق همیشه آدم را دستپاچه می کند...

این فیلمِ سراسر آبیِ پر از ریزه کاری های زنانه را ببینید :)

  • ۲۳ آذر ۹۵
  • چکاوک :)

آزاده نامداری

هیچ آدمی به قصد جدا شدن وارد هیچ رابطه ای نمی شود. هیچ رابطه ای. رئیسی به قصد اخراج کردن کارمند او را استخدام نمی کند. همکلاسی ها به قصد قهر کردن با هم دوست نمی شوند. دختر و پسری به قصد جدا شدن با هم ازدواج نمی کنند. اینکه آخرِ رابطه چی می شود مهم نیست، اینکه چه اتفاقاتی میافتد که بعضا رئیسی کارمندش را اخراج می کند، دوست ها با هم قهر می کنند و زن و شوهر ها از هم جدا می شوند باز هم مهم نیست. توی هر رابطه ای هر چند کوتاه قطعا لحظات شادی وجود داشته، توی رابطه های کمی طولانی تر قطعا هدیه هایی رد و بدل شده، حرف های رمزی ای بوجود آمده، خلاصه اینکه چیزهای اسپشیالی(!) توی هر رابطه ای هست.و چیزهای اسپشیال تری! شعری که با هم خواندید، کتابی که با هم خریدید، کافه ای با هم رفتید، بوتیکی که لباس هایش را می پسندید؛ این ها را جار جار نکنید سر هر کوچه و محله ای، برای خودتان نگهش دارید. برای پخش کردن اسپشیال هایتان شعاع در نظر بگیرید اما نه به وسعت کره زمین!

اینکه عکس آزاده نامداری و دختر کوچولیش آن بالا چسبیده به این خاطر نیست که بخواهم چرایی ازدواج و طلاقش را حلاجی کنم؛ نه. فقط یادم هست فرزاد حسنی شعر مغناطیس چشم هایت را برای آزاده سرود، روزبه نعمت الهی هم خواندش. حالا رابطه ی فرزاد و آزاده -به هر دلیلی- قطع شده اما حداقل نیمی از ایران می دانند که این شعر از کجا و برای چه کسی بوده است. نیمی از ایران نه، نیمی از دختران هم نه، ده درصدشان به این اتفاق حسود شدند که "یک فرزاد هم نداریم برایمان شعر بگوید!!" ده درصد دختران نه، پنج درصدشان هم نه من یکی هر وقت صدای روزبه نعمت الهی را می شنوم یاد فرزاد و آزاده میافتم. حالا فرقی نمی کند روزبه نعمت الهی بخواند ایران مهد دلیران، یا بخواند لعنت به تهران بدون تو. و جدیدا هم یاد فرزاد، آزاده، گندم. نقطه هایی پراکنده. علامت سوال های پی در پی که کجا رفت رفت این همه عشق. چقدر می شود اعتماد کرد به عشق ها به شعرها به کوه کندن ها...

این است که می گویم اسپشیالِ اسپشیال ها را برای خودِ خودِ خودتان نگه دارید.

  • چکاوک :)

جعبه ی شیرینی به دست, رفته ام توی کوچه پس کوچه های ذهنم دنبال کلمه هایم می گردم، پیدایشان می کنم، بوسشان می کنم، با هم آشتی می کنم، معذرت خواهی می کنم که حواسم بهشان نبوده و آخر سر پشت سر هم قطار می شویم و هو هو چی چی کنان بر می گردیم به اینجا :)

  • ۱۹ آذر ۹۵
  • چکاوک :)

خب می دانید،زن که باشی،مستقل هم که باشی،همه فن حریف هم که باشی باز یک نفر باید باشد که قلاب گردنبندت را محکم کند، یک نفر باید باشد که موهایت را ناشیانه ببافد و بگوید رژ نارنجی بیشتر بهت میاد هرچند که خودت معتقد باشی صورتی بهتر است!

  • چکاوک :)