پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

می دانی جانِ من!؟ آخرش یک روز صبح دستت را می گیرم و می برم روبه روی همین ساختمانی که دارند می سازند. همین جا سرِ کوچه. نشانت می دهم که چه طور ساختمانی حتی کج و کوله با هزار زحمت ساخته می شود. کارِ یک شب و یک روز نیست. خشت به خشت روی هم می گذارند و سقفی می سازند.

فردایش می رویم دو تا کوچه بالاتر، همان جایی که دارند خانه ای را خراب می کنند. نشانت می دهم که اول پنجره هایش را می کنند. کابینت هایش را بیرون می برند. ذره ذره نابودش می کنند. یک راست نمی روند سراغ ستون خانه. مگر میشود. از در بروی تو و بگویی همان ستون وسط را بکَنید بیاندازید دور؟ می شود؟ نه، نمی شود . خودت هم خوب می دانی خانه ای که یک شبه ساخته نشده، یک شبه هم  نمی شود خرابش کرد. پس چطور صاف صاف از در آمدی و گفتی همان ستون وسطِ دلت را بکن بیانداز دور؟ دل دادن که سخت تر از ساختمان ساختن بود بی انصاف.

  • چکاوک :)

بیا زندگی جان! بیا بشینیم شبیه دو تا آدم عاقل و بالغ سنگ هایمان را وا بکنیم. بدجنسی تا کی؟ تا کی با آرامش دستم را دستت بگذارم و تو وسط شلوغ بازارِ دنیا هی بچرخانیم و بچرخانیم و رهایم کنی و تلو تلو خوردنم را تماشا کنی؟ تا کی من به سمت تو سنگ پرتاب کنم و تو با اسلحه دنبالم کنی؟ بیا صلح کنیم...

  • چکاوک :)

.

۰۸
تیر

آدمیزاد ناخنش هم که می شکند،غصه میخورد؛پریدگی کنارش را نگاه میکند و غصه می خورد، به خاطر همان یک ناخن،بقیه را هم کوتاه می کند و غصه میخورد، ناخن های خپلش را لاک می زند و غصه میخورد؛ بعد چطور اینقدر راحت دل آدم ها را می شکنید و میروید!؟

  • چکاوک :)