پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

نقطه بازی

۳۰
بهمن

پرده را مرتب کردم چشمم افتاد به نقطه ای که با مداد روی دیوار گذاشته بودم تا آقای پرده فروش همان جا را با دریل سوراخ کند و آن چنگک بند پرده را آنجا نصب کند. بعد یادم آمد از جر و بحث با آن روز که اصرار داشت نه، این نقطه ی شما جایش درست نیست و پرده کج و کوله میشود و اصرار من هم بی فایده بود و آخرش گفتم هر کار دوست داری بکن و او هم همان کاری که دوست داشت کرد! و بعد تا چندین و چند هفته من بودم که حرص می خوردم از زبان نفهمی و نرفتن میخ آهنین در سنگ و آویز پرده ای که به نظرم به اندازه برج پیزا کج می آمد. بعدترش طبق معمول همیشه مادربزرگ درونم غرشی کرد و بیدار شد و شروع کرد به غر زدن که اگر این نقطه را همان روز پاک کرده بودی دوباره خاطرات مسخره آن روز یادت نمی آمد. چشمت هم که به کج بودن آن بندینک آبی عادت کرده بود و عجب پسرکی بود که حرف به کله اش فرو نمی رفت و ... و خب تبحر پیدا کرده ام در پیرزن خفه کردن! اما بیچاره راست می گفت عادت دارم و داشته ام همه چیز،روزها و ثانیه ها و لحظه ها نقطه گذاری کنم و بعد رهایش کنم به حال خودش و بعدترها در وقتی دیگر چشمم بیفتاد به آن نقطه و جنگ با آن پیرزن برای بار صدم شروع شود.

  • چکاوک :)

کتاب را که داد دستم گفت: «این کتاب* زندگی خیلی ها رو تحت تاثیر قرار داده»انگار که به زبان بی زبانی می گفت کاش تو هم تحت تاثیر قرار بگیری. کتابی کوچک در قطعی کوچک. خواندنش طولی نکشید. در همان مدت کوتاه منتظر بودم تحت تاثیر قرار بگیرم!! اما نه، خبری نبود. درست شبیه وقت هایی که باغ می رویم و اینقدر درگیر عکس و دیدن زیبایی از قاب لنز می شویم که فراموش می کنیم از دنیای واقعی و طبیعت ملموس لذت ببریم و خاطره بسازیم.

امشب با خودم فکر کردم همچین هم بی تاثیر نبود این کتاب. کاش بودی و با هم می رفتیم صحرا، بی آب و علف ترین صحرای دنیا. بعد او می آمد و دور من و تو دایره ای می کشید و می گفت:« درون این دایره امن است، خیالتان راحت » به خدایی که دانه دانه ریگ های بیابان را آفرید حاضرم تا آخر دنیا، وسط صحرا و برهوت بمانم، اگر تو باشی و او.

*....و آنکه دیرتر آمد

  • چکاوک :)