پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

آماس کلمات

سه شنبه اسفند ۱۲ ۱۳۹۹

کلمات از لای انگشتانم می گریزند. به سفیدی کاغذ نرسیده غیب می‌شوند.

جملات روی لب‌هایم می‌خشکند. هزار قصه توی سرم چرخ می‌خورد و سقط می‌شود.

کلمات صید تیزپایی شده‌اند و من صیاد نابلد.

کلمات نور شده‌اند و من شب‌پره‌ی تاریکی.

کلمات اعتصاب کرده‌اند. مهاجرت کرده‌اند.

روستای قصه‌ها خالی از سکنه شده.

راهزنی شبیخون زده یا دچار سندروم سینوسی قهر کلمات شده‌ام نمی‌دانم. اما زیاد تکرار می‌شود این مصیبت عظمی. و نباید.

  • ۹۹/۱۲/۱۲
  • ۹۶ نمایش
  • چکاوک :)

نظرات (۰)

0
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">