حاضر
۳۰
مهر
آمده ام حاضری مهرماهم را بزنم، بروم. تا کی!؟ تا وقتی که حال کلماتم خوب شود. کمی کش بیاید. جمله شود. پاراگراف شود... . تا وقتی که دوباره آفتاب به نظرم قشنگ بیاید. از زیر درخت کاج که رد میشوم سرم را بالا کنم و دنبال گنجشک ها بگردم. قاصدک ها را به فال نیک بگیرم و... .شاید آن وقت مهر و آبان و پاییز و خرمالو به نظرم اینقدر یکنواخت نیاید.
- ۲ نظر
- ۳۰ مهر ۹۵