پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

ویراژ الف تا ی

جمعه تیر ۱۵ ۱۳۹۷

روغن های ماسیده ی توی بشقاب را دیده ای؟ شده نیمه های شب، تبدار و عرق کرده از خواب بپری و بعد بگویی هووف! همه ش خواب بود؟

شده حال و روز من. در عین خوبی و خوشی و خوشحالی.ویار کلمات گرفته ام! کلمه ها، جمله ها، حرف ها تا پشت دیوار ذهنم می آیند و همانجا می ماسند و تالاپی پخش زمین می شوند. شاید هم بخار می شوند. چون بعدا هیچ اثری ازشان نیست. تبِ کلمه کرده ام. نیمه شب خواب می بینم خودکارهایم شکسته اند جامدادی فلزی رنگین کمانی ام کج و معوج شده و بعد پریدن از خواب و سنگینی سرم از کلمات و جمله ها و ایده های ناب. و امان از نیرویی نامرئی کشش بالش و سر و لذت خواب. و تبخیر کلمات تا صبح. یا شاید هم زندانی شدن کلمات. اما به کدام جرم؟ ننوشتن؟ بیایید و جان عزیزتان گلریزان راه بیاندازید و کلمه های محصور شده ی توی کله ام را آزاد کنید.

  • ۹۷/۰۴/۱۵
  • ۲۳۷ نمایش
  • چکاوک :)

نظرات (۰)

0
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">