سه فرمان یا خشمی که قد میکشد
اگر به من بگویند قرار است تا چندی دیگر بمیری، یا تبدیل بشوی به مجسمهی یخی یا ذوب شوی و به طبیعت برگردی یا هرچیز دیگری در هر دین و آیینی که معنای ساقط شدن از این دنیا را میدهد قطعا آن لحظه سه توصیه از خود به یادگار میگذارم و وصیت میکنم حاضران به غایبان برسانند. و آنها این است:
1- کار امروز را به فردا نیاندازید، این را الههی امروز و فردا کردن کارها به تجربه بهش رسیده ست.
2- دوستت دارم گفتنهایتان را هم نگذارید توی صندوقچهی قلبتان بپوسد و کپک بزند و از بوی گندش خبردار شوید که باید به یکی میگفتید و نگفتید و بعد هم آه و ناله که چه حیف، دوستت دارم دنبالهدار قشنگی میشد.
3- از ابزارآلات جلوگیری استفاده کنید. چه بسیار سلولهای چموشی که توی تاریکی از نشئگی و ناشی بودن زوج و زوجه سو استفاده کردهاند و به خیال اینکه نجات پیدا کردهاند و رستگار شدهاند و از بقیه جلو زدهاند، راهی دنیایی شدهاند که نه آنقدرها که گفتهاند نکبت است و نه آنقدرها گل و بلبل. بعد هم چون زوج و زوجه خیلی اهل عرف و شرع و انسانیت بودهاند بیخیال کشتار وی شدهاند. -شما بخوانید از ترس نزول بلا و از وسط نصف شدن- اما با هر بار تکثیر سلولیِ آن طفلک خشمگین شدهاند، پشیمان شدهاند، ده مَن شکر خوردهاند و دوباره خشمگین شدهاند برای همهی لذتهای ریز و درشتی که به واسطهی او از دست دادهاند و همهی مسئولیتها و سختیهایی که او با خودش آوردهاست. فکر کن یک آینهی دق هی جلویت قد بکشد و قدم بزند و کاری از دستت برنیاید، و هی چالهی غلط کردمت بزرگتر شود و فقط بتوانی بگویی «ناخواسته بود» بعدش هم باز از ترس نصف شدن زبانت را گاز بگیری و منتی سر خدا بگذاری و بگویی«خدا خواسته» بود.
آیا واقعا وقتش نرسیده جوانان در کنار سیخ کباب و قوری و سینماخانواده و پودرلباسشویی بیست آنزیم که با خود به خانهی بخت میبرند، سری هم به داروخانه بزنند!؟
- ۹۹/۱۰/۲۴
- ۱۱۳ نمایش
بعضی چیزا واقعاً بیدلیل تابو شدن، یکی از مهمتریناش همین موضوعه که هم باعث با آرامش زندگی کردن جوونا میشه (کلاً شما به هر نحوی جلوی ناخواستگیها رو بگیری زندگیت خواستنیتر میشه) و هم باعث میشه یه سری آدم بیگناه، بیخودی وارد این دنیا نشن :|