رقص کلمه بر کاغذ
سه شنبه اسفند ۴ ۱۳۹۴
بچه غم و غصه را نمی فهمد. غصه برای او مثل شن های ساحل است. من هیچ وقت معنی اشک های مادرم را درک نکردم. زندگی خیلی جالب و زیبا بود و من پر انرژی بودم. بازی می کردم، می دویدم. یاد گرفتم که اسمم را بنویسم و همچنین فهمیدم که چطور عددها را با هم جمع یا در هم ضرب کنم.
هر قدر بزرگ تر شوی، غم و غصه های بیشتری را می توانی در ذهنت نگه داری. انگار خودشان می آیند و به تو می چسبند و بعد تو اینجوری قدرت درک آن ها را پیدا می کنی.
مادر فلفلی من/ارنست فان درکواست/مهرنوش گلشاهی فر
- ۹۴/۱۲/۰۴
- ۲۱۶ نمایش