سراب آدم ها
پنجشنبه اسفند ۲۰ ۱۳۹۴
نمی دانم چرا چند وقت است آدم ها را از فاصله ی دور که می بینم فکر می کنم که فلان دوست یا فلان فامیلمان است بعد هی این پا و آن پا می کنم، که برم جلو!؟ نرم جلو!؟ بعد همین طور که من مشغول فکر کردنم آدم مذکور نزدیکتر آمده و من تقریبا دلم یک دله شده که بپرم بغلش که هـــــی فلانی ســــلام تو کجا!؟ این جا کجا!؟ و خب خوشبختانه قبل از پرش جانانه به سمت بغلِ هدف متوجه می شوم که نخیر ایشان، اوشان نیستند. اون لحظه هم ناراحت میشم که چرا اون آدم الان اینجا نیست هم خوشحال میشم که آخیش که اینجا نیست! و هم باز ناراحت میشم که چرا من برای نزدیک شدن به آدم ها اینقدر دو دوتا چهارتا میکنم.
- ۹۴/۱۲/۲۰
- ۳۳۲ نمایش