پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

:|

يكشنبه آذر ۲ ۱۳۹۹

همین الان مادربزرگ درونم با چادرِرنگیِ به کمر گره‌زده‌اش، سرش را از پنجره بیرون آورد و با فیس و افاده و خیلی شاکی و غرغرکنان گفت:«شبیه خانجون ‌های نهضت‌سوادآموزی شدی» بعد هم چشم و ابرو نازک کرد و همان‌جا پشت پنجره ایستاد تا جمله‌ی بعد را بگوید.

قبل‌ترها بهش توجه می‌کردم اما الان همین که صدای عصای چوبی مسخره‌اش را شنیدم، شمشیرم را از غلاف بیرون کشیدم و در جوابش گفتم:«شت ننه، شت»

  • ۹۹/۰۹/۰۲
  • ۸۲ نمایش
  • چکاوک :)

نظرات (۳)

می‌گفتیم من و تو اگه جاری بشیم، میگن ریحانه عروس‌خوبه‌س، ولی اون یکی زبونش خیلی درازه! یادته؟! ولی دیگه سربه‌راه نیسی ریحانه، اون‌وقتا حرمت این پیرزن غرغروعه رو نگه میداشتی، صبور بودی، حتی وقتی من حوصله‌شو نداشتم. چی شدی تو؟ به قیافه پیرزن یه‌پا‌لبِ‌گور طوری نیگا می‌کنی که وا بره از خودش. بی‌حس شدی.خسّه شدی! ببین...

پاسخ:
هیچی دیگه منو وارد رقابت با خودت کردی :)))


خوبم، خوبم فقط اینکه تو یه موردی که بهش ربطی نداشت دخالت کرد از جلوش دراومدم :دی
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • دارم تصور می‌کنم گفتنِ «شت» به یه مادربزرگ، دقیقاً چه جوری می‌شه :|

    پاسخ:
    زل میزنی تو چشش و انتقام همه ی شت‌های نگفته رو ازش می‌گیری

    قاعدتا باید می‌گفتی «فاک»، ولی گویا فتیله ادب رو چس‌مثقال کشیدی بالا😂

    پاسخ:
    دفعه‌ی بعد صداشو شنیدم میام با تو مشورت می کنم :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">