پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

خوشبختی، ندیدن بدبختی هاست.

سه شنبه دی ۲۹ ۱۳۹۴

می دانی دل آرام!؟

خوشبختی یک چیزِ قلمبه نیست که یکهو آسمان دهان باز کند و بیفتد توی دامنت، قدیمی ها هم چرت گفته اند که خوشبختی یکبار می آید و درِ خانه ات را می زند، بی خود منتظر نباش! خوشبختی همین است که یک عصر معمولی که برایت مهم هم نیست آخر دی است یا هرچی مثل یک آدم معمولی از وسط خیابان درست از بین ماشین ها مارپیچ طور رد شوی و بروی آن طرف که توی ایستگاه اتوبوس که نمی دانی کدام آدم بی سوادی آن را سنگی ساخته بشینی و منتطر بمانی تا آن مکعب متحرک چند در چند در چندِ گنده بیایدو جلوی پایت ترمز کند که چشمت می افتد به آن کتاب فروشی ای که همیشه می دیدی اش و هیچ زمان و بنا به هیچ دلیلی رغبت نمی کردی بروی داخلش و هوس می کنی بروی ببینی چه خبر است. کمی قفسه ها را نگاه می کنی و کتاب ها را ورق می زنی و آخر سر می روی سراغ فروشنده و اسم دو کتاب را که برای یکیش دست کم ده کتاب فروشی و یک کتاب فروشی را ده بار رفته می گویی.  اسم همان یکی بشدت برایش عجیب است و ادعا می کند ندارد و با این حال سرچ می کند و باز با تعجب بیشتری می بیند که یک دانه دارد و تو خوشحال کتاب را می گیری و می آیی کنار همان ایستگاه سنگی و در نهایت خودت را می رسانی خانه.نه خیال نکن که چون کتاب دلخواهت را داشته خوشبختی!

خوشبختی یعنی اینکه برایت مهم هم نباشد فردا آخر دی است یا هرچی، و تو مجبوری مجددا مثل یک آدم معمولی از وسط خیابان درست از بین ماشین ها مارپیچ طور رد شوی و بروی آن طرف توی کتاب فروشی پشت  ایستگاه اتوبوس که نمی دانی کدام آدم بی سوادی آن را سنگی ساخته و کتاب ته تغاری را بگذاری روی پیشخوان و بگویی این صفحاتش یک در میان چاپ شده!

  • ۹۴/۱۰/۲۹
  • ۲۶۹ نمایش
  • چکاوک :)