پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

پرواز روی زمین

به چکاوک اما، نتوان گفت نخوان...

مى ایستد روبه روى پنجره
دست مى کشد به موهایش
مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى خواهد...

گروس عبدالملکیان



آدرس کوتاه شده:
http://goo.gl/XfDXcO

:)

کابوس

شنبه اسفند ۱ ۱۳۹۴

دو تا کابوس هست که به نوبت میان سراغ من، دلیلش چیه نمی دونم. اولیش مربوط میشه به خونه قدیمی مون(که حالا آپارتمانی شده برای خودش-بر وزن خانومی شده برای خودش!)، خونهِ جنوبی بود یعنی در که باز میشد عملا تو خونه بودی! از قضا درِ این خونه کلا آهنی نبود یعنی اون قسمتی که مربوط به قفل و پشت بندش بود شیشه ای بود و به راحتی میشد در خونه رو باز کرد و اومد داخل ولی خدایی بود تا زمانی که اونجا بودیم دزد نیومد، حالا من خواب میبینم که توی اون خونه ام و یا در باز مونده یا اینکه دزد اومده و معمولا تو خونه تنهام یا اینکه همه سرگرم کاری هستند و هیچ کس حواسش به دزدِ نیست. کلا خیلی از خواب هایی که میبینم توی اون خونه اتفاق میفته. لوکیشن خواب های من اونجاست، شهرک سینماییِ انگار!

دومیش مربوط میشه به دانشگاه، خیلی وقت ها خواب می بینم دارم میرم مدرکمُ از دانشگاه بگیرم که کارشناس گروه بهم می گه تو یک سری درس ها رو پاس نکردی!

یک حس گسی داره وقتی چشم هاتُ باز می کنی میبینی توی یک خونه ی آپارتمانی توی یک محله ی دیگه، درحالی که مدرکت اون گوشه ی کمد داره خاک میخوره، داری زندگی میکنی. هم حس رها شدن از اون مخمصه، هم حس سردرگمی.

  • ۹۴/۱۲/۰۱
  • ۱۵۶ نمایش
  • چکاوک :)